سوشیال مدیارو دوست دارم… از زمانی که فیسبوک فقط ۵۰۰ تا ایرانی داشت عضوش بودم و اینستاگرام و توییتر و لینکداین … هم همینطور…. قدیمیا بماند … ولی هیچوقت سوارش نشدم… درگیر نتونستم یا نخواستمش نمیشم… هنوز هیجده نوزده سالگیم یادمه، یکی دو سالی که بخاطر یکی از دوستان، اینترنت رو ترک کردم و فعالیت های آنلاینم کم شد و همون شد زمان اومدن وب ۲ و اوج پیشرفت تکنولوژی و وب و … عقب نموندم ولی با اینکه همه جا بودم، صدام هم در نیومد دیگه. نه … ناراحت نیستم. همین انتخاب هاست که مسیر زندگی آدم رو میسازه. اشتباهات هم جزوشه. از جایی که هستم و کاری که میکنم، هم راضیم، هم خوشحال، هم احساس خوشبختی میکنم. به خاطر خونواده خوبم، دوستای خوبم و زندگی ای که دارم، خداروشکر میکنم. همیشه استدلال ها و استراتژی های ذهنی خودم رو برای برخورد با وقایع اطرافم داشتم، خودم بودم و هیچوقت هم نقشی بازی نکردم. یا نتونستم نقش بازی کنم. رک بودم و دوستای نزدیکم رو بخاطر درک این رک بودنم انتخاب کردم. خیلی هارو به همین خاطر ناراحت کردم و خیلی ها هم منو. نه … غر نمیزنم. همین روابط هاست که تجربه آدم رو میسازه. تلخ و شیرینی جزوشه. بیست و سه، ۲۴ که بودم، فکر میکردم خیلی فکر میکنم یا باید خیلی فکر کنم. فکر میکردم که باید پیچیده تر باشه. اشتباه میکردم، یا شاید هم اشتباهم این بوده که فقط درصد کمی رو به زبون میاوردم. نه … حسرت نمیخورم. اگه میرفتم به گذشته، باز هم همین مسیر رو میومدم. الانم رو دوست دارم، مسیر و فعالیت و رفتار و آدم ها و جامعه ای که این ذهنیتم و افکارم رو ساختن دوست دارم. پرا کندست. سلف دیستراکشن. . * سگ نشدم، این سگرو دوس دارم. از بچگیش میدیدمش و بغلش میکردم و بازی، یه خورده که بزرگتر شد، داشتم بهش غذا میدادم، گازم گرفت. ازون زمان به بعد فقط از دور نگاهش میکنم و ازش عکس میگیرم و به پبشرفت مراحل زندگیش نگاه میکنم. . همین