اولین جلسه‌های کانوی (ConWee) بیشتر شبیه دورهمی دوستانه بود تا شرکت.
چند نفر دور یک میز، بدون دفتر شیک، بدون بودجه، فقط با یک لپ‌تاپ و یک عالمه شور و اشتیاق. هرکسی ایده خودش رو روی میز می‌گذاشت و ما با هیجان بحث می‌کردیم که «می‌شه از این یه کار واقعی ساخت یا نه؟»

اون روزها، همه‌چیز پر از شور و اشتیاق بود؛ بدون ساختار پیچیده، بدون بودجه‌های بزرگ، فقط چند نفر که باور داشتیم می‌شه کنار هم چیزی ساخت که ارزش داشته باشه.

کانوی برای من حکم زمین تمرین داشت.
اینجا بود که یاد گرفتم کار تیمی یعنی چی؛ اینکه نظرهای متفاوت همیشه وجود دارن، اختلاف نظر طبیعیه و اصل ماجرا اینه که چطور با همه‌ی تفاوت‌ها به یک خروجی مشترک برسیم.

خیلی از ایده‌هایی که بعدها در طراحی‌آنلاین به بلوغ رسید، ریشه‌شون توی کانوی بود.
اینجا یاد گرفتیم چطور از صفر یک پروژه رو جلو ببریم، با مشتری صحبت کنیم، زمان‌بندی کنیم و حتی شکست بخوریم. شکست‌هایی که اون موقع شاید تلخ بودن، اما در واقع بذر موفقیت‌های بعدی رو کاشتن.

کانوی برای من یادآور اون دوره‌ایه که همه‌چیز تازه و خام بود.
نه ابزارهای پیشرفته‌ای داشتیم، نه تجربه‌های بزرگ، ولی چیزی داشتیم که از همه مهم‌تر بود: اعتماد به همدیگه و انرژی ساختن.

کانوی برای من «کار تیمی در خالص‌ترین شکلش» بود؛ بدون ساختار رسمی، بدون عنوان‌های بزرگ، فقط با اتکا به رفاقت و شوق ساختن.