بخش دوازدهم: مشاوره در سطوح مختلف کسبوکار
وقتی هر فضا، جنس خودش رو داره
یکی از چیزهایی که خیلی از مشاورها بهش دقت نمیکنن اینه که همهی کسبوکارها “یک جور” نیستن. نه فقط از نظر اندازه، بلکه از نظر فضا، فرهنگ، جنس تصمیمگیری، و حتی “درد”.
تو نمیتونی با یه استارتاپ ناپایدار، همونطوری کار کنی که با یه شرکت صنعتی ۳۰ ساله کار میکنی. و اگه فرقها رو نفهمی، یا پیشنهادت به درد نمیخوره، یا اصلاً شنیده نمیشی.
مشاوره به کسبوکارهای کوچک: ساده، کاربردی، بیحاشیه
اینجا معمولاً با مدیر یا صاحب اصلی طرفی. خودشه، پول خودشه، دغدغهاش واقعیـه.
🔹 نقاط قوت:
- تصمیمگیری سریع
- انعطاف بالا
- رابطهی نزدیک با تیم و مشتری
🔹 چالشها:
- منابع محدود
- نگاه کوتاهمدت
- اجرا توسط آدمی که خودش فرسودهست
💡 سبک مشاورهای مناسب:
پیشنهادهای قابل اجرا، ساده، با اولویتهای مشخص کمحرفی، پربازده بودن گامهای کوتاه، با پیگیری واضح
مشاوره به استارتاپها: میان رویا و ابهام
اینجا بیشتر با تیمی طرفی که:
- در حال یادگیریـن
- منابع مالیشون شکنندهست
- و گاهی نمیدونن دقیقاً چی دارن میسازن
🔹 نقاط قوت:
- انگیزه بالا
- فرهنگ باز
- پذیرش تغییر
🔹 چالشها:
- نبود وضوح
- تصمیمگیریهای احساسی
- فضاهای هیجانی، بعضاً غیرواقعبینانه
💡 سبک مشاورهای مناسب:
بیشتر گوش بده تا بفهمی ایدهٔ اصلی چیه به ثبات کمک کن، بدون کند کردن پرسشگر باش، نه کنترلگر سعی نکن پروژههای بزرگ طراحی کنی؛ اول کمک کن “زمین” مشخص شه
مشاوره به سازمانهای بالغ و بزرگ: ساختارمند، سیاسی، لایهدار
اینجا با لایههای مختلف قدرت، دیسیپلین رسمی، و ساختار پیچیده طرفی. شاید تصمیمگیرنده کسی باشه که اصلاً نمیبینیش.
🔹 نقاط قوت:
- منابع بیشتر
- سابقه تجربه
- امکان اجرای تغییرات سیستماتیک
🔹 چالشها:
- کندی تصمیمگیری
- مقاومت پنهان
- بازیهای سیاسی
- فاصله بین مدیران و تیم عملیاتی
💡 سبک مشاورهای مناسب:
صبر بالا، تحلیل عمیق شناخت دقیق از ساختار و ذینفعان تدریجی جلو رفتن «ساختن اجماع»، حتی اگه زمانبر باشه مستندسازی حرفهای، برای ردیابی و توجیه
مشاوره در بحران: وسط خاک و دود
گاهی وارد سازمانی میشی که داره سقوط میکنه: بحران مالی، ریزش تیم، شکست پروژه، بحران اعتماد…
🔹 نقاط قوت؟ شاید فقط یه چیز: نیاز واقعی به تغییر.
🔹 چالشها:
- بیثباتی ذهنی
- احساس ناامنی
- مدیریت پراکنده
- همهچیز فوریه، ولی معلوم نیست چی واقعاً مهمه
💡 سبک مشاورهای مناسب:
اول فضا رو آرام کن کمک کن دوباره “ببینن” از نسخه دادن بپرهیز؛ بیشتر باهاشون فکر کن برای نفس کشیدن فضا بساز، نه فقط راهحل یه “نقطه شروع” بده، نه یه نقشه کامل
تجربه شخصی
تو یه پروژه با یه شرکت کوچیک بودم که فکر میکرد مشکلش بازاریابیه. بعد از چند مصاحبه، دیدم اصلاً خودش نمیدونه مشتریش کیه.
تو یه پروژه دیگه با یه شرکت صنعتی بودم که سالها بود ساختار داشت، ولی تیم اجرایی از جلسات مشاوره صرفاً برای “دفع مسئولیت” استفاده میکردن.
نتیجه؟ فهمیدم هر فضا یه “نقطه ورودی” خاص میخواد. و یه نسخهی درست، اگه زمینهی اولیه غلط داده شه، همه حرفها بیاثر میشه.
جمع بندی مهدی طور
مشاوره در سطوح مختلف یعنی:
- فهم تفاوتها، قبل از ارائه راهحل
- انتخاب لحن و مسیر متناسب با بلوغ سازمان
- تنظیم مدل حضور تو، نه فقط محتوا
- و مهمتر از همه: دیدن سازمان، همونطور که هست، نه همونطور که آرزو داریم باشه
🟢 تمرین امروز:
سه نوع سازمان رو تصور کن: یکی خیلی کوچیک، یکی در حال رشد، یکی بزرگ. اگه قرار باشه به هر کدوم فقط یک چیز بگی که بیشتر از همه بهش نیاز داره، چی میگی؟
تو بخش بعد، میریم سراغ لایهی مهمی که اغلب فراموش میشه: توسعه فردی خود مشاور. اونجایی که باید حواست به خودت هم باشه، نه فقط به کارفرما.