بخش هفتم: اقتصاد، عدد، و اینکه واقعاً کسبوکارت داره میصرفه یا نه
الان وقتشه که با یه چیز مهم روبهرو بشیم: عدد.
نه برای حسابدار شدن، نه برای عاشق اکسل بودن. بلکه چون تو بهعنوان مدیر، باید بلد باشی بفهمی که این کاری که میکنی میصرفه یا نه.
یعنی چی میصرفه؟ یعنی هم انرژی که میذاری، هم زمان، هم سرمایه… در مجموع داره برات یه ارزش میسازه یا نه. و اینو فقط میتونی با «فهم اقتصادی» درک کنی. نه با حس، نه با هیجان، نه با حدس.
اول از همه: تو باید با عدد راحت شی
خیلی از مدیرای خلاق، از عدد میترسن. میگن: “من اهل محتوام، نه حسابداری!” اما واقعیت اینه که عدد، زبان دوم مدیریته. مثل نقشهست. بهت میگه کجایی، داری به کجا میری.
تو نباید حسابدار باشی. ولی باید این سؤالها رو بلد باشی از خودت بپرسی:
- این کاری که میکنیم، چقدر هزینه داره؟
- چقدر درآمد تولید میکنه؟
- چقدرش سود واقعیه؟
- پولمون کجا گیر کرده؟
- اگه این کارو نکنیم، چی از دست میدیم؟
مفاهیم کلیدی که باید بلد باشی
۱. هزینه (Cost)
یعنی هر چی که خرج میکنی تا یه محصول یا خدمت تولید شه.
- مستقیم: مثلاً مواد اولیه، نیروی اجرایی
- غیرمستقیم: اجاره، حقوق پشتیبانی، نرمافزار
نکته مهم: خیلی وقتا هزینههای پنهان باعث ضرر میشن. مثلاً: اتلاف زمان، دوبارهکاری، آدم اشتباهی.
۲. درآمد (Revenue)
پولی که از فروش میاد. ولی حواست باشه: درآمد، مساوی با سود نیست.
یه شرکت میتونه فروش بالایی داشته باشه، ولی آخرش ضرر بده—چون هزینههاشو مدیریت نکرده.
۳. سود (Profit)
یعنی درآمد منهای همه هزینهها. اگه مثبت باشه، سود داری. اگه منفی باشه، ضرر دادی—حتی اگه فروشت بالا باشه.
مدیرای سطح بالا، سود رو نه فقط توی عدد، بلکه توی «ارزش بلندمدت» هم میسنجن.
مدل درآمدی: یعنی چطوری پول درمیاری؟
این سؤال ساده، ریشه استراتژی مالی هر کسبوکاره.
- مدل فروش مستقیم؟
- اشتراک ماهانه؟
- پورسانت از واسطهگری؟
- درآمد از تبلیغات؟
- پلتفرم؟ سرویس؟ کالا؟
خیلیا اصلاً نمیدونن مدل درآمدیشون چیه. فقط «کار میکنن» و آخر ماه دعا میکنن دخلشون به خرجشون بخوره.
ولی تو باید شفاف بدونی:
- مشتری دقیقاً برای چی داره پول میده؟
- چه عاملی باعث میشه این پرداخت تکرار شه؟
- اگه من امروز نباشم، سیستم درآمدی همچنان میچرخه یا نه؟
بودجهریزی: یعنی بدونی پولت قراره کجا بره
بودجه، یه جور «نقشه خرجکرد»ه. نه فقط برای اینکه ولخرجی نکنی، بلکه برای اینکه بدونی الان وقت ریسک هست یا نه، میتونی نیروی جدید بیاری یا نه، یا باید صبر کنی.
بودجه یعنی:
- درآمد مورد انتظار چقدره؟
- هزینههاتو چطور دستهبندی میکنی؟
- چقدر نقدینگی داری برای روز مبادا؟
- آیا ذخیره برای مالیات، بیمه، یا هزینههای پیشبینینشده داری؟
یکی از بزرگترین دلایل مرگ استارتاپها؟ تمام شدن پول، نه تمام شدن ایده.
جریان نقدی (Cash Flow): ضربان قلب کسبوکار
تو ممکنه توی کاغذ سود داشته باشی، ولی توی حساب بانکیت پول نباشه. چرا؟ چون درآمدت دیرتر میاد، ولی هزینههات زودتر میرن.
اینجاست که جریان نقدی مهم میشه.
باید بدونی:
- چه زمانهایی بیشترین ورودی پول داری؟
- چه زمانهایی خرجات بیشتر از درآمدته؟
- آیا داری با تأخیر دریافتی کار میکنی؟
- کی ممکنه دچار بحران نقدینگی بشی؟
مدیر حرفهای، فقط سود نمیبینه — نقدینگی رو پیشبینی میکنه.
یه خطکش ساده برای تصمیمات مالی
هر وقت میخوای یه تصمیم مهم بگیری، از خودت بپرس:
این تصمیم قراره چقدر هزینه اضافه کنه؟ چه سودی میتونه بیاره؟ بازگشت سرمایهاش تو چه بازهایه؟ ارزش بلندمدت میسازه یا فقط امروزیه؟ قابل تحمل و جبران هست اگه جواب نداد؟
اگه به اینا فکر نکنی، دیر یا زود از عددها جا میمونی—حتی اگه کارت خلاقانه باشه.
جمعبندی مهدی طور
تو لازم نیست حسابدار باشی. ولی باید بتونی عدد رو بخونی، بفهمی، و روش تصمیم بگیری.
فهم مالی یعنی:
- پول از کجا میاد، به کجا میره، و چطوری رشد میکنه
- خرج الکی رو از سرمایهگذاری تشخیص بدی
- بتونی به تیم، سرمایهگذار یا حتی خودت بگی: «چرا این کاری که میکنیم، میصرفه»
تمرین ساده برای امروز:
بشین یه قلم و کاغذ بردار. در مورد یکی از کارهایی که الآن توش هستی، بنویس:
- کل هزینههایی که برای اون کار کردی
- کل درآمدی که تا الآن آوردی یا قراره بیاره
- چقدرش برات «سود واقعی» بوده؟
- و آیا ادامه دادنش میصرفه یا باید بازطراحی شه؟
تو بخش بعدی، میریم سراغ «برند و بازاریابی» یعنی اون جایی که قراره مردم، تو دلشون تصمیم بگیرن که اصلاً تو رو انتخاب کنن یا نه.