تو این مرحله، قراره از دل تحلیلهایی که قبلاً انجام دادیم (تحلیل داخلی و بیرونی)، یه مسیر شفاف و هوشمندانه برای آینده سازمان ترسیم کنیم.
همون نقطهای که خیلی از مدیرها یا قفل میشن… یا با یه جلسه طوفان فکری پر از هیجان، اشتباهات بزرگ رو رقم میزنن!
تدوین استراتژی یعنی چی؟
در ساده ترین حالت یعنی ساختن نقشه مسیر… نه فقط پر کردن یه جدول!
من همیشه میگم:
تدوین استراتژی یعنی اینکه تصمیم بگیری «کجا بری، از چه راهی بری، و از چه چیزهایی عمداً صرفنظر کنی.»
تو همین نقطهست که تفاوت مدیر باهوش و مدیر الکی شلوغ مشخص میشه.
خب، از کجا شروع کنیم؟
برای تدوین استراتژی، باید اول به سه چیز برسیم:
۱. Vision (چشمانداز)
میخوای سازمانت تو آینده چی باشه؟
یه جمله الهامبخش و بلندمدت که نیرو بده به کل تیم.
مثل ستاره شمالی که همه بدونن باید به کدوم جهت برن.
📌 مثال واقعی:
تو “طراحی آنلاین” ما از روز اول چشماندازمون این بود که تبدیل بشیم به پلتفرم جامع خدمات دیجیتال برای کسبوکارها، طوری که وقتی کسی به تبلیغات یا توسعه آنلاین فکر میکنه، اول اسم ما بیاد تو ذهنش. همین چشمانداز، مارو سالها منسجم نگه داشت.
۲. Mission (ماموریت)
این دیگه روزمرهتره. میگه «الان داریم چه ارزشی خلق میکنیم؟ برای کی؟ و چطور؟»
👀 چشمانداز = آیندهای که میخوای بهش برسی
🛠️ ماموریت = کاری که الان داری انجام میدی برای نزدیک شدن به اون آینده
۳. Strategic Choice (انتخاب استراتژیک)
اینجا قراره انتخاب کنی… و این انتخاب یعنی “نه” گفتن به خیلی چیزها.
مدلهای مشهور برای انتخاب استراتژیک:
مدل استراتژیهای عمومی پورتر (Generic Strategies)
مایکل پورتر سه مسیر کلی پیشنهاد میکنه:
- رهبری هزینه (Cost Leadership): وقتی میخوای ارزونتر از همه خدمات بدی. مثل دیجیکالا اوایل کارش.
- تمایز (Differentiation): وقتی میخوای خاص باشی، متفاوتتر، با کیفیتتر، یا حتی فقط برندتری!
- تمرکز (Focus): وقتی نمیخوای همه بازار رو هدف بگیری، بلکه فقط یه گوشه خاص از بازار رو هدف میذاری. مثل یه کافه که فقط برای گیمرها طراحی شده.
📌 نکته مهم اینه که نباید بین اینا گیر کنی!
مدیرهایی که میخوان هم ارزون باشن، هم خاص، هم همهچیفروش… معمولاً شکست میخورن.
مدل Blue Ocean Strategy
این یکی از مدلهای موردعلاقهی خودمه. میگه:
«بهجای رقابت تو بازارهای قرمز و شلوغ، یه بازار جدید بساز که رقیب نداشته باشی.»
مثل کاری که اپل با آیپد کرد، یا کاری که دیوار تو آگهیهای رایگان کرد.
SWOT + TOWS = اتصال تحلیل به انتخاب
ما معمولاً با ترکیب نقاط قوت و ضعف داخلی با فرصتها و تهدیدهای بیرونی، ماتریس TOWS میچینیم تا بفهمیم چه استراتژیهایی میتونه برنده باشه.
مثلاً:
- از فلان فرصت بازار استفاده کن، چون تواناییشو داری
- فلان تهدیدو باید با تغییر مدل درآمدی کنترل کنی
تجربه مشاورهای
یکی از شرکتهایی که روش کار میکردم، بهشدت درگیر «همهچیز بودن» بود.
محصول زیاد، مشتری متنوع، تبلیغات نامنسجم.
وقتی رسیدیم به مرحله تدوین استراتژی، براشون فقط یک کار کردیم: تمرکز.
گفتیم: «فقط روی یک بخش بازار تمرکز کن، اونجا رو فتح کن، بعد برو مرحله بعد.»
تو شش ماه، سهم بازارش رو بصورت چشم گیری افزایش شد. نه به خاطر تبلیغ بیشتر، بلکه به خاطر وضوح بیشتر.
جمعبندی مهدیطور
تدوین استراتژی، انتخاب یه راه نیست؛
رد کردن همه راههای دیگهست… با آگاهی.
نقشه بدون تحلیل، فانتزیه.
نقشه بدون اجرا، شوآفه.
نقشه بدون انتخاب، فقط یه نقاشیه!
هرچی انتخابت دقیقتر، آیندهت واضحتر.