سلام ….
بی مقدمه …
۱. میخوام یه نمه از اینترنت فاصله بگیرم … الان یه ماهه که بی وقفه آن هستم.
۲. مثل این که خیلی ها میخوان من بشینم سر درسم .. منم دلشونو نمی شکنم. (قابل توجه)
۳. دادا هم وبلاگ زد که قرار بود قالبشو بزنمو شروع کنه که اونم منتفی شد.
۴. میخواستم ای دی اس ال بگیرم که اونم منتفی شد.
۵. میخواستم گرگانی رو سر و سامان بدم که اونم منتفی شد.
۶. میخواستم خیلی کارا کنم رو نت که اونا هم منتفی شدند.
۷. میخوام برم بخوابم دیگه .
۸. مینویسمتون.
۹.دوباره مینویسمتون که ۱۰ بای شه.
۱۰. بای.
دست نوشته
خونه داداشمم
سلام … بی مقدمه ….
شرح حال :
الانه سه روزه خونه داداشمم .. داداشم گرافیست و عکاسه … آرشیوش نامنظمه .. دارم آرشیوشو راه میندازم .. حدود ۱۸۰۰ تا سی دی و ۲۰ تا دی وی دی از کارا گرافیکیشه … حدود ۳۰۰ تا سی دی و ۳۰ تا دی وی دی و ۱۰۰ گیگ از هاردش٬ عکساشه … همرو از اول دارم دی وی دی می کنم … فکر کنم تا چمعه هفته دیگه اینجا باشم ….
——————
تشکر :
آبجی مریم .. خیلی تشکر ….
شعری که دوست مریم در وصف حال من نوشته :
بزن تاری كه غم را ماندگار است
ز رفتن یا به ماندن سازگار است
درون سینه ام غم در تقلاست
كه هر چه می شمارم بی شمار است
بهارم می رود از پای و از پیش
كه پاییز خزان در پیش راه است
بزن تاری كه دنیا را فنا زد
تمام این خوشی ها رو به باد است
نشستم گوشه ای غمگین و كارم
مرور خاطرات در گذار است
نشان خاطرات رفته بر باد
سیاه است و سیاه است و سیاه است
…….. خیلی جالبه … … بهم میاد نه … میدونم که میاد … ولی همچینم سیاهه سیاه هم نیست … کم کم داره بهم خوش میگذره (قابل توجه) ….
————
جوابیه :
زلزله : بالاخره وبلاگ زدی … به سلامتی … پس كو لینكش ؟
مترسك :چرا عذاب وجدان … من كه هنوزه منتظر آن شدنتم … دو هفته ؟ چرا ؟ …. درست نفهمیدی، بیشتر بچه بازی بود تا عشق …. ناشناس = زلزله
———–
خداحافظی :
اگه مشكلی توی سه تا بخش بالا بود .. از من معذرت … تو بخش اول توضیح دادم … كلی كارام مونده … پس
میونسیمتون …
بای.
————
جوابیه ۲ :
۱ – لینکش کو٬ یعنی آدرس وبلاگت رو ندارم ….
۲ – برنامه رو چجوری برسونم ؟ ….
۳ – مترسک = محمود نیست – مترسک = !!!!!
۴ – تقصیر من نیست که به فکرم میفتی٬ خوب نگاشون نکن … مگه قراره اتفاقی بیفته که بعد مح فقط من.
ها !
سلام.
آخ من چقدر امشب خندیدم …. فوق العاده رو دیدین … ترکوند … یه حاج آقا آورده بودند فکر کنم حاج آقا شجوعی بود … تا حالا اینقدر از یه روحانی خوشم نیومده بود … حسنی بد بخت داشت خودشو می کشت … منم جاش بودم سرخ میشدم کلمو میکوبودم به مبل … خوبه مبله قرمز بود سرخیه حسنی رو زیاد نشون نمیداد … ولی باحالترین برنامه ای که از این گروه دیدم همین برنامه امشبی بود …..
حرفی ندارم ….
مینویسمتون ….
بای.
خودت چطوری ؟
سلام… فناوری نیروی هسته ای و پیروزی غرور آفرین دانشمندان توانمند مسلمان با ایمان ایرانی در زمینه بهره برداری صلح آمیز انرژی هسته ای و همچنین پیروزی حزب ا.. لبنان و شکست اسرائیل رو بی خیال… خودت چطوری؟
دیروز داشتم با یکی از بچه ها تلفنی صحبت میکردم میگفت تو چقدر چیز بارته٬ بهش میگم پسر خوب تو باید بهم بگی چقدر نادونی٬ میگه این حرفا چیه میزنی٬ گفتم: آخه خیلی چیزا هم هست که تو میدونی و من نمیدونم.
نتیجه: هر که بهت گفت نادون٬ بگو خودتی.
تا بعد بای.
آقای نجفی
روز اول٬ دو ساعت بعد از وصل شدن تلفن جدیدمون ….
طرف : الو …..
من : جانم بفرماییید …..
طرف : منزل آقای نجفی ؟
من : نخیر اشتباه گرفتید …
طرف : مگه شماره ۲۲۲۲۲۲۲ نیست ؟
من : چرا ولی منزل آقای نجفی نیست٬ اشتباه گرفتی عزیز ….
طرف : ولی ما دو سال داریم با این شماره تماس میگیریم !!
من : الان که دو ساعته این شماره برای ماست .
طرف : یعنی چی ؟
من : یعنی این شماره رو خریدیم از مخابرات٬ یه دو ساعتی هم هست که وصل کردیم .
طرف : ولی ….
من : آره درسته٬ ولی شما دو ساله با این شماره تماس میگیرید٬ شما برید از خود آقای نجفی بپرسید .
طرف : می بخشید مزاحم شدم.
من : خواهش می کنم٬ تقصیر(درست نوشتم؟) شما که نیست.
طرف : تق . . . (گوشی قطع شده)
دست مخابرات درد نکنه با این خط دادنش. پسره زنگ زده میگه سلام محمد. میگم اشتباه گرفتید. میگه شوخی نکن کارت دارم. بابا به جون خودت این خطو تازه گرفتیم. مگه کسی حالیش میشه. تا الان بیشتر از بیست و یک دفعه زنگ زدن گفتن منزل آقای نجفی. بیخیال نمیشن. به بابام هم میگم برو مخابرات ببین چرا خط دسته دو بهمون دادن٬ آدم چه چیزایی که نمیشنوه. بابام هم مگه وقت می کنه.
ساسان! جات خالی یه حالی میده که نگو٬ باشه خودم بهت زنگ میزنم میگم٬ تا عمر داری بخندی.
نوک انگشت شصت پای راستم نه ببخشید دست راستم میخاره٬ چجوری بخارونمش؟ . من برم یه خورده راجع بهش فکر کنم …. نه واقعا فکر کن …. فرض هم کردی اشکالی نداره .
نمک شوره
اول فکر کنم ببینم چی میخوام بگم ؟ چی بگم ؟ چی بگم ؟ هیچی.
هیچی باز از هیچی بهتره خوب. دروغ میگم؟ قبل از اینکه بنویسم فکر می کردم خیلی چیزا برا نوشتن دارم٬ حالا که مینویسم میبینم هیچی ندارم که بنویسم. یکی بهم یه چی بگه.
سرم میخاره
میدونستی نمک شوره. خوب منم میدونستم فکر کردی خیلی باهوشی؟ هنوز مونده به من برسی.
بازم سرم میخاره.
من برم سرمو بخارونم. بای.