Ashridge Mission Model – اثر اندرو کمپبل
🎯 چرا بعضی بیانیههای مأموریت، فقط یه متن قشنگ روی دیوار میمونن؟
تا حالا شده بیانیه مأموریت یه شرکت رو بخونی و با خودت بگی:
«خب که چی؟ این یعنی چی؟ به چه دردم میخوره؟»
یا برعکس…
یه جمله ساده ببینی و حس کنی پشتش یه فلسفهست، یه راهه، یه دعوت به هممسیر شدن؟
اینجاست که مدل «Ashridge Mission Model» از Andrew Campbell وارد میشه؛
یه ابزار چارچوبدار برای اینکه بیانیه مأموریت سازمان فقط یه متن قشنگ نباشه، بلکه تبدیل بشه به یه قطبنمای واقعی برای رفتار و تصمیمگیری.
داستان این مدل از کجا شروع شد؟
اوایل دهه ۹۰ میلادی، تیمی از محققان دانشکده کسبوکار آشرج (Ashridge Business School) به رهبری اندرو کمپبل، شروع کردن به بررسی اینکه چرا بعضی بیانیههای مأموریت مؤثرن و بعضی نه.
نتیجه؟
📌 مدل چهاربخشی Ashridge برای طراحی و ارزیابی مأموریت سازمانی.
اجزای مدل Ashridge Mission
این مدل میگه یه بیانیه مأموریت باید شامل این چهار جزء کلیدی باشه:
۱. Purpose – هدف بنیادی
🧭 چرا ما هستیم؟ بودن ما چه فایدهای برای دنیا یا جامعه داره؟
اینجا خبری از اهداف مالی نیست؛
بلکه تمرکز روی اینه که نقش وجودی سازمان چیه.
مثلاً:
- Google: "سازماندهی اطلاعات جهان و در دسترس قرار دادن آن برای همه."
- Patagonia: "ما اینجاییم تا سیارهمون رو نجات بدیم."
🧠 این بخش کمک میکنه کارمندها حس معنا داشته باشن.
۲. Strategy – مسیر تحقق هدف
🎯 چطور میخوایم به اون هدف برسیم؟
اینجا شرکت باید بگه کجا میخواد بازی کنه و چطور میخواد ببره.
نه با جزئیات فنی، بلکه در سطح جهتگیریهای کلان.
مثلاً:
- «با نوآوری سریع در محصولات دیجیتال»
- «از طریق حضور پررنگ در بازارهای نوظهور»
📌 بدون این بخش، مأموریت صرفاً یه شعار احساسی میشه.
۳. Values – ارزشهای محوری
💡 ما به چی باور داریم؟ چه چیزهایی در تصمیمگیریهامون نقش اصلی دارن؟
ارزشها همون چیزیه که فرهنگ سازمانی رو میسازه.
مثلاً صداقت، احترام، نوآوری، همکاری یا مسئولیتپذیری اجتماعی.
👀 این بخش توی جذب نیروی انسانی، تصمیمگیریهای اخلاقی و نوع رفتار با ذینفعان نقش کلیدی داره.
۴. Behavioral Standards – استانداردهای رفتاری
👣 یعنی انتظار داریم آدمهای این سازمان چطور رفتار کنن؟
مثلاً:
- "ما اشتباهات رو به چشم فرصت یادگیری میبینیم."
- "ما به بازخورد صادقانه احترام میذاریم."
- "ما قبل از تصمیمگیری، داده جمع میکنیم."
📌 این قسمت از مدل کمک میکنه بیانیه مأموریت، از سطح نوشتاری بیاد توی رفتار روزمره.
حالا یه مثال کاربردی با همه اجزای مدل
فرض کن یه استارتاپ ایرانی تو حوزه سلامت داریم:
🧭 Purpose: کمک به زندگی سالمتر مردم ایران با دسترسی ساده به خدمات تغذیه و ورزش
🎯 Strategy: از طریق اپلیکیشن هوشمند با برنامههای شخصیسازیشده، مشاوره آنلاین و همکاری با برندهای سلامت
💡 Values: صداقت، سادگی، دادهمحوری، همراهی واقعی با کاربر
👣 Behavioral Standards: ما همیشه اول نیاز کاربر رو میفهمیم، بعد محصول میسازیم. با کاربرانمون مثل یه دوست رفتار میکنیم.
اینا میشن پایه یه مأموریت واقعی که تیم باهاش زندگی میکنه.
چرا مدل آشرج مهمه؟
🔹 چون میگه مأموریت فقط یه جمله زیبا نیست،
بلکه ترکیبیه از معنا + مسیر + فرهنگ + رفتار.
🔹 چون کمک میکنه شرکتها بین چیزی که میگن و چیزی که انجام میدن، فاصله نیفته.
🔹 و چون تو دنیای امروز که کارمندا دنبال معنا، و مشتریا دنبال صداقت هستن، داشتن یه مأموریت واقعی مزیت رقابتیه.
اشتباه رایج در نوشتن مأموریت
❌ نوشتن جملات کلیشهای مثل:
"ما تلاش میکنیم بهترین باشیم!"
"ما کیفیت رو در اولویت قرار میدیم!"
"ما میخواهیم رضایت مشتری را جلب کنیم!"
📌 بدون هدف، بدون استراتژی، بدون ارزش واقعی، بدون استاندارد رفتاری = صرفاً «سازمانی که بلد نیست چرا هست.»
تجربه شخصی
تو یکی از پروژههای مشاوره، شرکت یه مأموریت خیلی مفصل داشت… ۴ خط جمله پیچیده که حتی مدیرها هم حفظش نبودن!
با استفاده از مدل Ashridge، یه کارگاه برگزار کردیم. از بچههای تیم خواستیم بگن:
- چرا اینجا کار میکنن؟
- فکر میکنن شرکت به چه دردی میخوره؟
- ارزشهای واقعیشون چیه؟
نتیجه؟
یه مأموریت ساده، ۳ خطی، پرانرژی و واقعی که همه باهاش ارتباط گرفتن و شد بخشی از فرهنگ شرکت.
جمعبندی مهدی طور
📌 مدل Ashridge یه چکلیست کاربردیه برای اینکه بیانیه مأموریت شرکتت:
- فقط یه جمله نباشه
- واقعاً الهامبخش باشه
- راه رو نشون بده
- ارزش بسازه
- و به رفتار روزمره تیم معنا بده
🔍 اگر بیانیه مأموریتت یکی از این ۴ بخشو نداشته باشه، ناقصه و احتمالاً فراموش میشه.
👋 حالا تو بگو:
تا حالا بیانیه مأموریتی دیدی که واقعاً الهامبخش بوده؟
یا برعکس، جملههایی که فقط ظاهر شیک داشتن ولی تهی بودن؟
برام بنویس، شاید الهامبخش کسی دیگه هم شد 😉